با ما همراه باشید

اپیزود نوزدهم: متفاوت فکر کن

ScenarioCast
ScenarioCast
اپیزود نوزدهم: متفاوت فکر کن
Loading
/

وقتی از بیزینس من ها و کارآفرین های موفق حرف زده میشه، یکی از اولین اسم هایی که به ذهن اکثر ما میاد چیه؟ استیو جابز. استیو جابز یه جورایی نماد کارآفرینیه. کسی که توی کار و زندگیش، بالا و پایین های زیادی رو تجربه کرد و امروز به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های معاصر ازش یاد میشه. جابز تو زمان حیاتش از یه نویسنده به اسم والتر ایزاکسون میخواد تا کتاب بیوگرافی خودش رو بنویسه. این کتاب ۱۹ روز بعد از مرگ استیو جابز تو سال ۲۰۱۱ منتشر میشه و الان ترجمه ی فارسیش هم هست. اما سال ۲۰۱۵ یه اقتباس سینمایی از این کتاب ساخته میشه با عنوان Steve Jobs که یه بازه ی ۱۴ ساله از زندگی جابز رو به زیبایی به نمایش میزاره. تقریبا از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۸. یه جورایی سال های پر فراز و نشیب جابز. قبل از اینکه محصول انقلابی اپل یعنی آیفون به وجود بیاد. تو این فیلم، Michael Fassbender تو نقش استیو جابز بازی میکنه که با نقدهای مثبتی هم همراه بود. درسته که تو این فیلم Michael Fassbender خیلی از لحاظ چهره و هیکل شبیه به استیو جابز نیست ولی به قول خودش تلاش کرده تا حالات و رفتارش به واقعیت نزدیک باشه. و میشه گفت که نسبتا موفق هم بوده. تو این فیلم، ما با بعضی از ویژگی های شخصیتی جابز رو به رو میشیم. وسواس، جزیی نگری، تصمیم های دیوونه وار، فدا کردن زندگی برای رسیدن به هدف خودش و خیلی ویژگی های مثبت و منفی که کسی به اسم استیو جابز رو به وجود اورده.

خب. قراره تا تو این اپیزود، ۱۰ تا فیلم با موضوع کارآفرینی رو براتون لیست کنیم. پس فیلم شماره ی ۱۰ شد، استیو جابز محصول سال ۲۰۱۵.

کارآفرین های سرسخت

اما فیلم شماره ۹. The Founder 2016. یه فیلم فوق العاده هیجان انگیز از سرگذشت شکل گیری بزرگترین رستوران جهان، مک دونالدز. شعبه های مک دونالدز تو سراسر دنیا (البته به جز ایران)، هر روز چیزی حدود یک درصد جمعیت جهان رو سیر میکنن. یا بزار یه جور دیگه بگم. مک دونالدز تو هر ثانیه، ۷۵ تا برگر میفروشه. شاید شما فکر کنی کسی که این امپراتوری رو راه انداخته اسمش مک دونالدز بوده. ولی سخت در اشتباهی. پس بهتره بشینید و فیلم The Founder رو ببینین تا بفهمید که Ray Kroc چه اعجوبه ای بوده. با بازی دیدنیِ Michael Keaton. تو این فیلم ما میریم به دهه ی ۵۰ میلادی و با این شخصیت یعنی Ray Kroc آشنا میشیم. یه آدم باهوش، فرصت طلب و البته سرسخت.

استعداد کافی نیست. آموزش کافی نیست. دنیا پر از تحصیل کرده های احمقه. و چیزی که به تنهایی میتونه قدرتمند باشه، چیزیه به اسم سرسختی. تقریبا توی هر ده تا فیلمی که تو این اپیزود میخوایم درباره شون صحبت کنیم، این ویژگیِ سرسختی، اصلی ترین چیزیه که میشه ازش حرف زد.

تغییر موانع

اتفاقا وقتی شرایط زمان و مکانی که توش زندگی میکنیم سخته و کلی مانع سر راه آدم میزاره، این ویژگی سرسختی تنها چیزیه که به کمک آدم میاد. درست مثل Bernard Garrett که چون یه سیاه پوست بود و توی تگزاسِ دهه ۵۰ زندگی میکرد، خیلی سخت میتونست به چیزی به غیر از برده شدن فکر کنه. اما Bernard Garrett سرسخت تر از چیزی بود که با تقدیر خودش کنار بیاد. اون تونست با هوش و جسارت خودش، خیلی از موانع رو کنار بزنه و تغییرهای زیادی رو ایجاد کنه. این ماجرا رو میتونین تو فیلم The Banker محصول سال ۲۰۲۰ ببینین. تو این فیلم ما سرگذشت دوتا سیاه پوست رو میبینیم که میخوان تو فضای نژادپرستی دهه ی ۶۰ آمریکا، بیزینس خودشون رو راه بندازن و به بقیه ی سیاه پوست ها کمک کنن تا عدالت از دست رفته ی خودشون رو پس بگیرن. حالا اینکه چقدر تو این کار موفق بودند رو باید خودتون توی فیلم The Banker ببینین.

بازی مرگ و زندگی

برسیم به فیلم شماره ۷. یه فیلم ریتم بالا و جذاب به اسم Tetris محصول ۲۰۲۳. تتریس رو بازی کردین؟ قطعا بازی کردین ولی شاید تا الان بهش میگفتین خونه سازی. تتریس همون بازی معروفیه که چند تا شکل از بالای تصویر پایین میاد و باید جوری کنار هم قرارشون بدیم که ردیف های کامل درست بشه. و هر ردیف کاملی که درست بشه، اون ردیف حذف میشه و یه امتیاز میده. اگه ردیف ها کامل نشن و تا بالای صفحه پر بشن هم که Game Over. حالا حتما بعضی ها دارن میگن که بابا میدونیم تتریس چیه، انقدر توضیح نده. ولی شرط میبندم که نمیدونین کلمه ی تتریس از کجا اومده. تتریس تلفیق دوتا کلمه ی تترا و تنیسه. تترا به معنی چهار. اگه دقت کنید همه ی شکل های این بازی از چهار تا خونه تشکیل شده. منم این نکته ی باحال و کلا اینکه تتریس کی و کجا ساخته شده رو نمیدونستم تا این اینکه فیلم Tetris رو دیدم. تو این فیلم، ماجرای این بازی و دعوای شرکت های بازی سازی سر گرفتن مالکیت معنویش به تصویر کشیده شده. البته به نظر میرسه یه ذره اغراق و ریز داستان های خیالی هم بهش اضافه شده ولی در کل فیلم باحالیه و موسیقی متن باحالی هم داره.

تو فیلم تتریس، علاوه بر ماجراهای بیزینسی، یکی از موضوع های اصلی فیلم، فضای بسته ی حکومت شورویه که البته نمیدونم چقدر توش اغراق هست. ولی هرچی هم باشه به پای جمهوری اسلامی که نمیرسه. ولش کن، سیاسیش نکنیم. تو این فیلم هم یه شخصیت هست به اسم Henk Rogers که علاوه بر ریسک مالی ای که کرده، رسما با جون خودش بازی میکنه. اما باز هم با استفاده از ویژگی سرسخت بودنه که میتونه از پس موانعی که رقیب هاش و حکومت شوروی درست کردن رد بشه. و بازی تتریس تبدیل به یکی از بزرگترین و محبوب ترین بازی های جهان میشه که تا سال ۲۰۱۱ بیشتر از ۲۰۰ میلیون کپی ازش فروخته شده بود.

تنها راه نجات یک بیزینس

برای انتخاب فیلم بعدی بهتره تو همین سال ۲۰۲۳ بمونیم. شماره ۶: Air. از دنیای بازی های ویدئویی بریم به دنیای ورزش. و یه سری بزنیم به شرکت نایکی تو سال ۱۹۸۴. جایی که نایکی توی رقابت سر کفش های ورزشی با بقیه ی شرکت ها وضع خوبی نداره و داره بازارش رو از دست میده. اما یه بازاریاب به اسم Sonny Vaccaro فکر میکنه که راه نجات نایکی فقط تو دستای یه نفره. مایکل جردن. پس هر کاری میکنه تا یه برند با مایکل جردن بسازه و اون چیزی نیست جز، ایر جردن. امروز کفش های ایر جردن بیشتر از ۵ میلیارد دلار در سال میفروشه و کفش های نایکی حدود یک سوم بازار جهانی رو در اختیار داره. فیلم Air به کارگردانی بن افلک و بازیگری خودش تو نقش مدیر عامل نایکی و بازی خوب مت دیمون تو نقش Sonny Vaccaro ساخته شده و داستان شکل گیری برند ایر جردن رو به نمایش میزاره. تو این فیلم می بینیم که درک یه فرصت وَ تلاش و پافشاری برای از دست ندادنِ این فرصت، میتونه چه پاداشی به همراه داشته باشه.

سقوط یک برند

اما از طرفی دیگه، بعضی وقتا پافشاری کردن روی یه ایده ی غلط میتونه نابود کننده باشه. مثل بلایی که سر گوشی های بلکبری افتاد. فیلم شماره ۵: Blackberry، باز هم محصول سال ۲۰۲۳. گوشی های بلکبری یه زمان چنان تو اوج بود که تونسته بود نزدیک ۵۰ درصد بازار تلفن های همراه رو قبضه کنه. اما چی شد که نتونست خودش رو با بازار گوشی های هوشمند وفق بده و امروز دیگه تقریبا اثری ازش نیست. فیلم هیجان انگیز Blackberry داستان شکل گیری، اوج گیری و در نهایت افول برند بلکبری رو بهمون نشون میده که از نظر من یه فیلم فوق العاده خوش ساخت و تمیز از آب درومده. این فیلم کانادایی، داستان یکی از بزرگترین شرکت های تکنولوژی کانادا رو تو اوایل قرن ۲۱ به تصویر میکشه. تو این فیلم، ما هوش و جسارت رو در کنارِ غرور و طمع می بینیم. و میبینیم که همیشه هم قرار نیست تا پایان اینجور فیلم ها خوش باشه. تو لیست دهگانه ای که تو این اپیزود اوردیم، میشه گفت که بلکبری تنها فیلمیه که پایان امیدوارکننده نداره. چون کلا ما عادت داریم تا سرگذشت آدم های موفق رو بخونیم و ازشون فیلم بسازیم. و خیلی کاری به کسایی که شکست خوردند نداریم. که تعدادشون هم اصلا کم نیست.

جسارتِ شکست خوردن

ما بیشتر دوست داریم داستان زندگی کسایی رو بشنویم که هر بار که شکست خوردند، دوباره خودشون رو سرِ پا کردند و دست از تلاش و پافشاری برای رسیدن به هدف شون نکشیدن. یکی از این شخصیت ها میتونه Howard Hughes باشه.

هاوارد هیوگز یکی از ثروتمندترین و تاثیرگذارترین شخصیت های تاریخ تو یک قرن گذشته به حساب میاد. کسی که از صنعت سینما تا صنعت هوانوردی حرف های زیادی برای گفتن داشت. هیوگز از تلاش کردن برای رسیدن به اهداف غیر ممکن خسته نمیشد و چیزی به اسم شکست براش معنی نداشت. اگه میخواین با این شخصیت آشنا بشین، یا باید کتاب Howard Hughes: The Secret Life رو بخونین یا اینکه اقتباس سینمایی این کتاب، یعنی فیلم Aviator محصول سال ۲۰۰۴ رو تماشا کنید. فیلمی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی و بازی دیدنی لئوناردو دی کاپریو. فیلمی که ۱۱ تا نامزدی اسکار داشت و تونست تو ۵ عنوان هم جایزه های اسکار رو ببره. Aviator یا هوانورد، سرگذشت هاوارد هیوگز رو از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۷ به نمایش میزاره. دورانی که هیوگز در تلاش بود تا میل به پرواز خودش رو ارضا کنه. هیوگز مبتلا به بیماری OCD بود ولی انقدر توی زندگیش ثروت آفرینی کرده که حتی نمیشه اونها رو لیست کرد. هیوگز دانشگاه که نرفته بود، هیچ، دیپلم هم نداشت و ترک تحصیل کرده بود. ولی به اندازه ی یه مهندس ارشد جسارت داشت. کمال طلبی و ریسک پذیری بالای هیوگز چیزیه که بیشتر از هر چیزی تو فیلم Aviator به چشم میخوره. خب، این هم از فیلم شماره ی ۴.

باهوش اما بی رحم

و حالا برسیم به فیلم شماره ی سوم لیست. بریم سراغ آقا فینچر ببینیم تو این ژانر چی داره برامون. دیوید فینچر تو سال ۲۰۱۰ دست گذاشت روی یکی از پدیده های قرن، یعنی شبکه های اجتماعی. فیلم دیدنی The Social Network داستان شکل گیری فیسبوک رو روایت میکنه. این فیلم بر اساس یه کتاب به اسم The Accidental Billionaires ساخته شده و داستان فیلم از مارک زاکربرگِ ۱۹ ساله تا سال های اولیه ی به وجود اومدن فیسبوک رو شامل میشه. ولی جالبه که تو پروسه ی ساخت فیلم نه خودِ زاکربرگ و نه هیچ کدوم از شخصیت های نشون داده شده تو فیلم، با عوامل فیلم همکاری نداشتن. موضوع اصلی این فیلم بیشتر درگیری مارک زاکربرگ با آدم های اطرافشه. سر ماجرای شکایت رفیق و همکارش، Eduardo Saverin. و همینطور ماجرای شکایت برادران دوقلوی Winklevoss که ادعا داشتند که ایده ی اولیه ی فیسبوک برای اونها بوده. فیلم The Social Network جزو خوش ساخت ترین فیلم های فینچر به حساب میاد که از لحاظ امتیاز روتن تومیتز، با ۹۶ درصد بالاترین امتیاز رو بین بقیه ی فیلم های فینچر داره. این فیلم ۸ تا نامزدی اسکار تونست بدست بیاره که تو سه بخش از جمله بهترین فیلمنامه ی اقتباسی برنده شد. توی گلدن گلاب هم تونست جایزه ی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه رو بگیره. خلاصه اینکه اگه این فیلم رو تا الان ندیدین، اصلا از دستش ندین. یه فیلم دیدنی با بازی خوب Jesse Eisenberg تو نقش مارک زاکربرگ و Andrew Garfield تو نقش Eduardo Saverin. تو این فیلم میبینیم که ترکیب هوش و جسارت میتونه از یه نفر چه شخصیت عجیب و بعضا بی رحمی بسازه. این فیلم، بیشتر یه کلاس درس شخصیت شناسیه تا صرفا یه فیلم انگیزشی درباره موفقیت.

اشک و امید

اگه دنبال فیلم انگیزشی هستین، بهتره بهتون فیلم شماره ی ۲ لیست رو معرفی کنم. The Pursuit of Happyness, 2006. فیلم قشنگ و تاثیرگذارِ در جستجوی خوشبختی، یکی از انگیزشی ترین فیلم های تاریخ سینماست. با بازیِ احساسیِ ویل اسمیت و پسر ۸ ساله ی خودش Jaden Smith. این فیلم، سخت ترین سال زندگیِ Chris Gardner رو به تصویر میکشه. Chris Gardner که امروز یه بیزینس مَن ثروتمند و یه سخنران انگیزشیه، تو سال ۱۹۸۱ آواره ی کوچه و خیابون بوده. ولی امید خودش رو از دست نداده و با تلاش و پشتکاری که داشته، تونسته خودش رو از اون وضع نجات بده.

فیلم Pursuit of Happyness بر اساس کتاب اتوبیوگرافی خودِ Chris Gardner ساخته شده و Garden تو پروسه ی ساخت فیلم هم مشارکت داشته و اتفاقا اولش با بازی کردن ویل اسمیت تو نقش خودش مخالف بوده. ولی ویل اسمیت خیلی خوب از پس این نقش بر اومد و تونست نقدهای مثبتی رو بگیره. و اصلا اصلی ترین نکته ی مثبت فیلم هم بازی ویل اسمیت و پسرشه. و البته واقعی بودن داستان فیلم. همه ی فیلم هایی که تا الان ازشون گفتیم، داستان واقعی داشتند ولی این فیلم یه صداقت خاص دیگه ای توشه که اون رو از بقیه ی فیلم ها مجزا میکنه. در حدی که میتونیم خودمون رو به جای شخصیت اصلی فیلم بزاریم و به جای اون احساس خستگی کنیم. ولی تو این فیلم، ما صفت صبر رو میبینیم، پشتکار رو میبینم، وَ امید به آینده. حالا خیلی فضا رو احساسی نکنم و از یه فیلم که میتونه اشک آدم رو دربیاره، برسیم به یه فیلم کمدیِ جذابِ پر هیاهو.

همه چیز برای سرگرم شدن

فکر کنم دیگه بتونین حدس بزنین که فیلم شماره ی یکِ لیست چی میتونه بشه. بله. The Wolf of Wall Street، محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانیِ باز هم مارتین اسکورسیزی و نقش آفرینیِ باز هم لئوناردو دی کاپریو. این فیلم هر چیزی که برای سرگرم شدن و لذت بردن نیازه رو داره. از جمله مارگو رابی. یه فیلم سه ساعته که بعید میدونم ازش خسته بشین. گرگ وال استریت داستان زندگی Jordan Belfort بین سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۸ رو نشون میده که برگرفته از کتاب خاطرات خودِ Belfort با همین اسم گرگِ وال استریته.

Jordan Belfort یه کارآفرین، یه بیزینس من، یه سخنران انگیزشی، یه نویسنده و البته یه مجرم مالیه که از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ به مدت ۲۲ ماه حبس کشید و چیزی حدود ۱۱۰ میلیون دلار جریمه شد. از زندان که درومد، کتاب خاطرات خودش رو نوشت و سال ۲۰۱۳ که این فیلم، یعنی Wolf of Wall Street ساخته شد باعث شد تا Belfort یه شهرت جهانی پیدا کنه. اتفاقا خودش هم تو یه سکانس تو آخر فیلم تو نقش مجری یه برنامه بازی میکنه. فیلم Wolf of Wall Street یکی از کمدی ترین و فان ترین فیلم های اسکورسیزی به حساب میاد که پنج تا نامزدی اسکار هم بدست اورد. نسخه ی زبان اصلی فیلم اصلا برای افراد کم سن و سال پیشنهاد نمیشه، چون انقدر تو دیالوگ های فیلم فحش و بد و بیراه هست که حتی رکورد گینس تعداد فحش تو یه فیلم از آنِ این فیلمه. Jordan Belfort باهوش، جسور، طمع کار و البته هوس باز بود. عطش اون برای پول دروردن سیرمونی نداشت. کلا خیلی تنوع طلب هم هست بزرگوار. تا الان سه تا زن طلاق داده و الان خداروشکر با چهارمی مونده. البته اینا رسمی هاشه فقط. ولش کن، به زندگی خصوصی مردم چیکار داریم. ولی خب، گرگ وال استریت قراره بهمون زندگی خصوصی این شخصیت رو نشون بده و تو این کار موفق هم بوده.

الگو گرفتن

خب، این هم از لیست دهگانه ی این اپیزود. هر ده تا فیلم برگرفته از داستان های واقعی از سرگذشت انسان های واقعی بود. حالا شاید یه تغییرات و اغراق های ریزی برای جذاب شدن داستان، بعضا بهشون اضافه شده باشه ولی کلیت ماجراها واقعی بوده. ما تو این فیلم ها میبینیم که چطور وقتی یه نفر تو شرایط سخت قرار میگیره و مجبور میشه با چالش های زندگی دست و پنجه نرم کنه، همین چالش ها باعث رشد شخصیتی اون میشن. فقط کافیه که به اندازه ی کافی سرسخت باشیم و زود ناامید نشیم.

حالا یه سوال! آیا این فیلم ها رو برای ما ساختن که ما از این شخصیت ها الگو بگیریم؟ باید بگم که نه لزوما.

روایت های قدیمی و موفق

اول اینکه بیشتر فیلم هایی که ازشون گفتیم، داستان شون برمیگرده به سال های دور. دهه ی ۴۰، ۵۰، ۶۰ یا مثلا ۹۰ میلادی. خب، دنیا خیلی تغییر کرده و قطعا مهارت ها و روش هایی که اون موقع برای موفقیت تو یه کسب و کار نیاز بوده با الان میتونه خیلی متفاوت باشه. ولی میشه در همین حد پذیرفت که خصوصیاتی مثل سرسخت بودن، تلاش و پشتکار، ناامید نشدن و از این جور چیزا، همیشه میتونه موثر باشه.

نکته ی دوم اینه که ما داریم سرگذشت آدم هایی رو میبینیم که تهش بالاخره موفق شدن و به یه دستاوردی رسیدن. و از هزاران هزار آدم و بیزینسی که هیچ وقت معروف نشدن، چیزی نمیشنویم. یک روی این بازی شکسته و هیچوقت نباید عاملی به اسم شانس رو نادیده گرفت.

و نکته ی سوم اینکه ما باید به نقش پول و ثروت توی اینجور داستان ها دقت کنیم. اگه خیلی سطحی این فیلم ها رو ببینیم، فکر میکنیم که این آدما فقط برای بدست اوردن پول بیشتر بوده که این همه تلاش کردن و سختی کشیدن. در صورتی که به نظر من، پول و ثروت فقط یه خروجیِ قابل لمسِ قضیه است. چیزی که برای این آدم ها مهمه، خود ثروت نیست. بلکه خلق کردن ثروته. خلق کردن ارزش. خلق کردن چیزی که بتونه توی دنیا یه تغییر ایجاد کنه.

نقش تحصیلات و خانواده

بزارین دوتا نکته ی باحال دیگه هم که تو این فیلما به چشمم خورده رو هم بهتون بگم.

یکی اینکه تو بعضی از این فیلم ها دیدیم که کسایی که توی یه بیزینس موفق بودن، لزوما تحصیلات آکادمیکی نداشتن و حتی به اندازه ی کافی باهوش و با استعداد هم نبودن. البته اگه هوش رو صرفا نمره های خوب تو مدرسه و دانشگاه تلقی کنیم. تو اپیزود قبلی پادکست یعنی اپیزود هوش شرور، یه تعریف از هوش گفتیم. توانایی دستیابی به اهداف پیچیده. و حالا چطور میتونیم بگیم این افراد باهوش نبودند وقتی تونستند چنین کارهای بزرگی بکنن و چنین تاثیرهایی روی خودشون و محیط اطراف شون بزارن.

نکته ی دیگه ای که تو این فیلم ها برام جالب بود، نقش خانواده و به خصوص همسر توی داستان موفقیت آدم هاست. تو بیشتر این فیلم ها دیدیم که معمولا آدم هایی که درگیر یه ریسک بزرگ میشن، چالش هایی رو هم با همسر خودشون پیدا میکنن. تا یه بخشیش طبیعیه. خب وقتی یه نفر زیادی درگیر کار میشه و مجبوره از زندگیش بزنه و هر چیزی که داره رو در معرض ریسک بزاره، طبیعیه که همسرش بنای ناسازگاری برداره و بهش غر بزنه. ولی من میخوام اینو اینجا بگم که بعضی وقتا یه همسر فداکار، یه شریک زندگی پایه و همراه، میتونه خودش تبدیل به کلید موفقیت آدم بشه. چیزی که شاید تو هیچ کدوم از این فیلم ها ندیدیم. یه همسر همون قدر که میتونه ساز مخالف بزنه و مشکلات فرد رو بیشتر کنه، میتونه همراهش باشه و بار مشکلاتش رو کم کنه. و حتی انگیزه ای بشه برای تلاش بیشتر.

بزارین حالا که بحث نقش همسر شد، یه فیلم باحال دیگه هم بهتون معرفی کنم. Flamin Hot محصول سال ۲۰۲۳. Flamin Hot داستان به وجود اومد چیپس و اسنک های تند آتیشی رو روایت میکنه. جایی که اینبار میبینیم که همراهی همسر و خانواده میتونه چقدر انگیزه و امید ایجاد کنه.

آدم های متفاوت

خب، جمع بندی کنیم. تو این اپیزود دهِ به علاوه ی یکی فیلم بهتون معرفی کردیم از سرگذشت واقعی آدم هایی که سعی کردند تا ثروت آفرینی کنن و یه تغییری توی زندگی خودشون و محیط اطرافشون ایجاد کنن. آدم هایی که متفاوت زندگی کردند، متفاوت تصمیم گرفتند و متفاوت فکر کردند. پس سر سخت باش، صبور باش، هیچ وقت نا امید نشو، و به قول استیو جابز: متفاوت فکر کن.